جهنم و بهشت
02 شهریور 1395 توسط فاطمه كابلي
جهنم و بهشت
فردی به حضور مرد عارفی رسیدو پرسید:
آیا واقعا بهشت و جهنمی وجود دارد؟و اگر وجود دارد درهایشان کجاست؟
عارف اورا برانداز کرد وسپس از او پرسید:تو که هستی که چنین پرسشی می کنی؟
گفت: من یک مرد لشگری هستم و
عارف با لحنی توهین آمیز پاسخ داد:
تو؟! یک فرد رزمجو؟! تو بیشتر شبیه یک گدائی.
مرد جنگجو از خشم ,سرخ شد وبه رویش شمشیر کشید.
پس تو شمشیر هم داری؟
ولی مطمئنم خیلی بی دست و پاتر از آنی که بتوانی گردن مرا بزنی…
آن جنگجو که از خود بی خود شده بود,شمشیرش را بلند کرد تا بر سر عارف فرود آورد.
در این لحظه او زمزمه کرد:
این جا در جهنم گشوده میشود.
جنگجو که از دیدن آرامش و اطمینان مرد عارف منقلب شده بود,شمشیر خود را غلاف کرد وسر تعظیم فرودآورد.
استاد گفت:این جا در بهشت گشوده میشود.